التماس

چاپ شده در شماره 188 ستون نوجوان 

التماس

به دستهای بی رمقت نگاه می کنم و التماسهایی که نگاهم را به چشمانت می دوزد. از تو التماس، و من همیشه در پی اعتراض؛ چقدر سمجی پسر! 

بسته آدامس روی دستانت تمام شدنی نیست. انگار قرار است تا دیر وقت در خیابان بمانی. دارم به این فکر می کنم که چند بهار از زندگیت گذشته! اما یادت باشد مدرسه هم که نروی باز هم آدامس ها روی دستت باد می کنند... 

سماجتت نتیجه بخش می گردد و من با آدامس باد شده ام در خیابان راه می روم و گاهی یادم می رود بند کفشهایم را ببندم.

من و صفحه کودک و نوجوان

 

من و صفحه کودک و نوجوان

یادمه اولین صفحه کودک و نوجوان من 14 آبان 87 منتشر شد. 

در واقع من اولین دبیر صفحه کودک و نوجوان نشریه پرسیاوشان کویر بودم و شرایط به وجود اومده سرشار از حس رضایت مندی برای من بود. 

از اینکه مخاطبای من رو بچه ها تشکیل میدن خیلی خوشحالم، گر چه قبول دارم کار کردن برای     بچه ها سخته، اما باور کنید لذت بخشه.

و از این به بعد شاهد مطالب و شعرهای کودکانه باشید.

سلام

سلامی برای آغاز که نام زیبای خداست

اسم مستعار من خاله زوزیه. من نویسنده و شاعر کودک و نوجوان و همچنین دبیر صفحه کودک و نوجوان نشریه پرسیاوشان کویر در شهرستان سیرجان (استان کرمان) هستم. قراره این وبلاگ من رو به همه کسایی که دوستدار بچه ها هستن متصل کنه. از پیشنهادات و انتقادات سازنده شما دوستان عزیز جهت بهتر شدن کیفیت مطالب بهره خواهم برد.  

امیدوارم از مطالب این وبلاگ لذت ببرید.